MY LIFE
 
 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 14:38 :: توسط : دانیال

يكي ديگه از فانتزيام اينه كه

واسه تولد دوس دخترم ٢ تا بليط كيش بگيرم و برم پيشش تا سورپرايزش كنم كه ميرسم بش بهم بگه :
امیر ميخوام ي حقيقتيو بت بگم !
بد خيلي منطقي بم بگه من از ي بچه پولدار خوشم اومده و ميخوام باهاش ازدواج كنم !

منم در حالي كه بليط ها رو از حرص تو دستم مچاله ميكنم ،
با ي نگاه تلخ و سكوت گوش خراشي ازش جدا بشم و در حالي كه اشك تو چشامه تو افق حركت كنم و تو تاريكياي جاده محو شم !
بَد با خودم بگم :
كيون لقش :\ خودمُ عشق ِ !!
بد برم فرودگاه و از شانس خوبم پرواز با بوئينگ هفصد وچلُ هَف باشه ، بعد از گذشت ١٠ مين از بُلن شدن هواپيما با عصاب داغون برم تو كابين خلبان و بش بگم :
هي عوضي خوب گوش كن ببين چي ميگم :
از حالا به بد هرچي من بگم همون ميشه !!

حالا بورو مكزيكو سيتي .... !
بد خلبان برگرده با يه لبخندِ معني دار بگه : هِه عاقا دزده پس اسلحت كو ؟
منم با يه غرور و منطق خاصي دست ميكشم رو سرش و ميگم :
پسر جون حتما بايد زور بالا سرت باشه ديوس ؟ برو بت ميگم o.O
اونم خيلي منطقي قبول كنه و منم زنگ بزنم به دوس دخدرم بش بگم :
ما كه رفتيم بَدِ ما ميدوني كي دوسِت داره !
قط كنم و در حالي كه ميريم سمت مكزيكو سيتي تو ابرا نيست بشيم !

باز اشكم در اومد بچه ها :'(
غربت خيلي دلگيره لامصب :'(



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 20:24 :: توسط : دانیال

یکی از فانتزیام اینه که :

تو محلمون 10 تا پسر غریبه به دختر همسایمون تیکه بندازن یهو غیرتی بشم کله کنم برم براشون ، 10 تا شونو آش و لاش کنم و بعد بشون بگم " خودتون خواستین من دعــــــوا نداشتم "

بعد دختر همسایه این صحنه رو ببینه کف و تف قاطی کنه تا میخواد بیاد سمتم که ازم قدردانی کنه یهو مادرش با چادر گُل گُلی از خونه بیاد بیرون و ببینه 10 نفر پاره پوره رو زمین دارن خاک میخورن ، متوجه جریان میشه و با یه حالت بغض آلود بیاد سمتم بگه " پوریای من " ( منظورش همون داماد من بود :دی )

پوریا : بله مادر

بگه : من همیشه آرزو داشتم همچین پسر رخشی داشتم

پوریآ : ولی مادرم تو همیشه به چشم یه پسر بد منو نگاه میکردی ، تو همیشه یه کاری میکردی که آمارم پیش بقیه همسایه ها گُهی باشه ، تو به من تهمت میزدی ( با صدای آلن دلون )

یهو صدای کف زدن به گوشم میرسه ، برگردم ببینم 247 نفر دارن برام کف میزنن بخاطر جان فدایی و دیالوگ زیبام

بعد یهو ببینم یه افق داره از سمت راستم میاد ، دوست داشتم بیشتر دیالوگ بگم که همسایه ها بیشتر کف بزنن ولی مجبور شدم تا افق نرفته توش محو بشم

گریم گرفت :((((


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 20:21 :: توسط : دانیال

میگم اگر وقت کردید محض تست کیبوردتون هم که شده یه نظری بزارید... :(
به خاطر خودتون میگم...
می ترسم یه وقت کیبوردتون جلبک ببنده... :|
 
 
 
 
الان دختره در دانشگاهمون رد شد 170 کیلویی بود به دوستش گفت واااااای زود باش بریم خونه الان خیس میشم بدنم سکسی میشه یکی ببینه زشته!!!

من:|
خدا:|
پیر:|
پیغمبر:|
ائمه اطهار:|
عمه عطار:D

من که رفتم خودکشی کنم خدافس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
رفتم مغازه آدامس بخرم ..

به فروشنده گفتم آقا آدامس orbit چنده ؟

گفت دو هزار تومن .

گفتم گارانتی هم داره یا نه ؟؟

طرف بهش بر خورد ...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
چشمها را باید شست!
.
.

.
.
.
.
.
.
..
دستها را باید شست!
.
.
.
.
.
.

..
پاها را باید شست!!
.
.
.
.
.
.
.
جوراب ها را باید شست!!
.
.
.
.

..
کلا و اساساً نظافت رو باید رعایت کرد موقعی که از سرکار بر میگردی خونه!

غیر اینه؟؟!! :|



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, :: 15:14 :: توسط : دانیال

آیا در پایان سال ۲۰۱۲ زمین سه روز کامل در تاریکی فرو خواهد رفت؟
همه شما که این مطلب را می‌خوانید حتما چند باری با موضوعات شبه علم مواجه شده‌اید. در شهریور ماه مریخ به اندازه ماه کامل در آسمان ظاهر می‌شود، بشقاب‌های پرنده‌ای که از سوی تمدن‌های دیگر به ما سر می‌زنند و گاهی تعدادی را می‌دزدند، یک شرکت نوشابه‌سازی تبلیغ خود را روی ماه می‌اندازد، طالع‌بینان با بررسی وضعیت ستاره‌ها و تاثیر آنها زندگی شما را پیش‌بینی می‌کنند، جهان در سال ۲۰۱۲ طبق پیش‌بینی مایاها و به دلیل وضعیت قرارگرفتن زمین در آسمان و تغییر قطبین مغناطیسی‌اش به پایان می‌رسد و ده‌ها مورد دیگر.

شبه‌علم برای آن‌که راه خود را به میان مردم باز کند تکنیک‌ها و روش‌های مختلفی دارد. یکی از روش‌ها این است که تفسیر غلطی از داده‌های علمی ارائه می‌دهد. برای مثال برخی از طالع‌بینان ستاره‌ای به شما می‌گویند علت تاثیر ستاره‌ها بر سرنوشت شما تاثیر نیروی گرانش آنها بر شماست و جزر و مد دریاها در اثر نیروی کشندی ماه را هم شاهدی بر صحت ادعای خود می‌آورند. اما آنها آگاهانه یا از روی جهالت فراموش می‌کنند نیروی گرانش چگونه عمل می‌کند و چگونه تاثیر آن با عکس مجذور فاصله رابطه دارد و آنچه درباره ماه صادق است درباره سیاره‌ها و ستاره‌های دور دست عمل نمی‌کند. آنها ساده‌ترین بخش مکانیک مدارهای سماوی را برای توجیه حرفهای خود نادیده می گیرند.



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : جمعه 17 آذر 1391برچسب:, :: 15:48 :: توسط : دانیال

یه شب غضنفر به زنش میگه خانم من امشب هوس نون بربری کردم.

زنش میگه خوب برو بگیر من هم بخورم.

غضنفر میره نونوایی میگه شاتر دو تا نون بربری بده.
......

شاتر میگه چرا دو تا؟

میگه آخه خانومم هم هوس نون بربری کرده.

وقتی‌ برمیگرده خونه و نون رو میذاره تو سفره زنش میگه این نون رو از کجا خریدی؟

اونم میگه از سر کوچه.

زنش میگه خوب دستت درد نکنه ولی‌ مننمیتونم یه نون کامل بخورم، چون تو رژیمم.

غضنفر میگه عیبی نداره هرچی‌ نخوردی من میخورم.

خوردن که تموم شد رفتن بخوابن.

هنوز سرشون به بالش نخرده بود که خوابشون برد.

الانم خوابیدن، بذار بیدار بشن ببینیم دیگه چیکار می‌کنن، حتما در جریان میذارمت!

بیایید به عمه های هم احترام بگذاریم =)))))))))



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 16:12 :: توسط : دانیال

یک داستانِ شگفت انگیز!!

دختر و پسری عاشق هم میشن و تصمیم میگیرن با هم ازدواج کنند، پدرِ دختر به شدت مخالفت می‌کنه. دختر که نمیتونه رضایت پدر رو بگیره،تصمیم میگیره که با پسر فرار کنه، پدر دختر وقتی‌ متوجّهِ موضوع می‌شه با ازدواجِ اونها موافقت می‌کنه، یک هفته قبل از عروسی‌ دختر در چاله‌ای می‌‌افته و تمام لباسهایش گلی می‌شه، دختر به خانه بر میگرد و لباسش رو میشوره ولی‌ باز لکّه‌ای به جان می‌مونه، شب

فرشته‌ای به خوابه دختر میاد و ازش می‌خواد که حتما تا قبل از عروسی‌ اون لکّه‌ها رو بر طرف کنه ولی‌ دختر خواب رو ندیده میگیره، شب بعد همان فرشته به خوابِ مادرش میره و همین در خواست رو از اون می‌کنه، مادرِ دختر لباس هارو باز میشوره ولی‌ اون هم نمیتونه لکه رو بر طرف کنه. فردا شب زنگِ خانه به صدا در میاد و اونها متوجّه میشن که همون فرشته هست که میاد جلو و یه بسته‌ای رو به دختر میده، دختر در حالی‌ که ترسیده بود به فرشته نگاه میکنه، فرشته میگه:

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.
.

.

.

.

.

.

.

پودر شستشوي برف با قدرت تميز كنندگي فوق العاده
پاکسان به سلامتِ خانواده می‌‌اندیشد:)))))))))))))))
عـاقـا نـویـد


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, :: 19:51 :: توسط : دانیال

دختر وپسری با سرعت ۱۲۰کیلومتر سواربرموتور
دختر:یواشترمن میترسم
پسر:خوش میگذره
دختر:خواهش میکنم
پسر:پس بگودوستم داری
...دختر:باشه دوست دارم حالاخواهش میکنم آرومتر
پسر:حالامحکم بغلم کن(دختربغلش کرد)
پسر:میتونی کلاه ایمنی منوبرداری بذاری سرت؟اذیتم میکنه
روزنامه های روز بعد :موتور سیکلتی با سرعت ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت به ساختمانی اصابت کرد .از2 سرنشین موتورفقط1نفر نجات یافت
حقیقت این بود که درسر پایینی پسری که سوار موتور بود متوجه شد ترمز بریده اما نخواست دختربفهمد درعوض خواست که یک باردیگربشنود دوستش دارد .

 

 

کاش می شد زندگی را هم عوض کرد٬ مثل «چایی» وقتی که سرد می شود…

 

 


هرگز با احمق ها بحث نکنید
آنها اول شما را تا سطح خودشان پایین می کشند
بعد با تجربه ی یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می دهند
(مارک تواین)

 

 

 

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 13 آبان 1391برچسب:, :: 16:0 :: توسط : دانیال

این آخرشه!! حتما بخونید!!!*امتحان*یکی ار دوستان تعریف می کردمن و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم.والدینم خیلی کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود.فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با منشوخیهای ناجوری می کرد و باعث می شدکه من احساس راحتی نداشته باشم.یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفتو از من خواست که برم خونه شون برایانتخاب مدعوین عروسی!سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفتاگه همین الان 50 هزار تومان به من بدی بعدش حاضرم با تو...من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم.اون گفت: من میرم توی اتاق و اگه مایلیبیا پیشم.وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت منبهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چنددقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمونبرگشتم و از خونه خارج شدم..یهو با چهره نامزدم و چشمهایاشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت:تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی.ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم،به خانواده خوش اومدی..!!!......اما ( خوشبختانه ) هیچ کس نفهمید که منکیف پولم رو توی ماشین جا گذاشته بودم!!!


ارسال شده در تاریخ : شنبه 13 آبان 1391برچسب:, :: 1:10 :: توسط : دانیال

هیچ چیز گــــــــــران تر از اشـــــــک یک زن جود ندارد...!
.
.
هنگامی که یک قطره بیرون می آید...
اول با خط چشم "l'oréal" و...
و ریمل مژه "Dior" و "bourjois" و... مخلوط میشود...
پس از آن هنگامی که پایین می آید و به گونه میرسد...
با "D & G blusher" و "Collistar" و... مخلوط میشود...
و در صورت لمس لب ها، با رژ لب "Maybelline" و "Kiko" و... مخلوط میشود...
این به این معنی است که یک قطره است به ارزش حــــــداقل $۳۰
پس قدر این اشکارو بدونید

 

 

جای خالیش را نه کتاب پر می کند، نه قهوه، نه حتی سیگار
من دلم گلکسی ا
س ۳ می خواهد !

 

مامانم بهم زنگ زده
من : جانم؟
مامانم : جانم نیست منم!

 

دقت کردین !؟
جاده چالوس از خود چالوس معروف تره!

 

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, :: 20:7 :: توسط : دانیال

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
نويسندگان


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 45
بازدید ماه : 45
بازدید کل : 37939
تعداد مطالب : 69
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


 
 
 

Powered by : قالب و كدهاي جاوا: قالبسرا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد